سرنوشت

پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی یه سی دی فروشی کار میکرد. اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت. هر روز به اون فروشگاه میرفت و یک سی دی می خرید فقط بخاطر صحبت کردن با اون... بعد از یک ماه پسرک مرد... وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادر پسرک گفت که او مرده و اون رو به اتاق پسر برد... دخترک دید که تمامی سی دی ها باز نشده... دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد... میدونی چرا گریه میکرد؟ چون تمام نامه های عاشقانه اش رو توی جعبه سی دی میگذاشت و به پسرک میداد

پسرک

پدر و مادر در جوابش گفتند: حتما ، خیلی دوست داریم ببینیمش
پسر ادامه داد:چیزی هست که شما باید بدونید. دوستم در جنگ شدیدا آسیب دیده. روی مین افتاده و یک پا و یک دستش رو از دست داده. جایی رو هم نداره که بره و می خوام بیاد و با ما زندگی کنه
پدر :متاسفم که اینو می شنوم. می تونیم کمکش کنیم جایی برای زندگی کردن پیدا کنه
پسر گفت:نه، می خوام که با ما زندگی کنه
پدر گفت: پسرم، تو نمی دونی چی داری می گی. فردی با این نوع معلولیت درد سر بزرگی برای ما می شه. ما داریم زندگی خودمون رو می کنیم و نمی تونیم اجازه بدیم چنین چیزی زندگیمون رو به هم بزنه. به نظر من تو بایستی بیای خونه و اون رو فراموش کنی. خودش یه راهی پیدا می کنه

در آن لحظه، پسر گوشی را گذاشت

پدر و مادرش خبری از او نداشتند تا اینکه چند روز بعد پلیس سان فرانسیسکو با آنها تماس گرفت

پسرشان به خاطر سقوط از ساختمانی مرده بود

به نظر پلیس علت مرگ خودکشی بوده

پدر و مادر اندوهگین، با هواپیما به سان فرانسیسکو رفتند و برای شناسایی جسد پسرشان به سردخانه شهر برده شدند. شناسایی اش کردند. اما شوکه شدند به این خاطر که از موضوعی مطلع شدند که چیزی در موردش نمی دانستند

پسرشان فقط یک دست و یک پا داشت…!!ا


خیانت مثل آب خوردن


دیشب با دوستم رفته بودم رستوان، روبروی تخت ما یه دختر و پسر نشسته بودن که پسره پشتش به تخت ما بود، معلوم بود باهم دوست هستن، اتفاقی چشمم به چشمه دختره افتاد، قشنگ معلوم بود پسره عاشقه دخترست، دختره شروع کرد به آمار دادن، سرمو انداختم پایین، دفعه بعدی تحریک شدم با نگاه بازی کردیم.
خلاصه یه کاغذ برداشتمو به دختره علامت دادم، با نگاهش قبول کرد، بلند شدن، پسره جلو رفت که حساب کنه دختره به تخت ما رسید دستشو دراز کرد کاغذ رو گرفت.
براش نوشته بودم… “خیـلی پستی”

==========================================

END

قوانین زندگی

بد نیست هر کس به جز قوانین الهی یه سری قوانین من درآوردی تو زندگی خودش داشته باشه

قوانینی که فقط مخصوص خودش باشه شاید این یه تلنگری بشه تا فرد اونجوری که دوست داره

زندگی کنه البته این دیگه بستگی به خودش داره قوانینی که وضع میکنه مثبت باشه یامنفی ولی

در اصل باید مثبت باشه چون اگه منفی باشه به جای اینکه تو زندگی پیشرفت کنه روز به روز

پسرفت میکنه برای مثال قوانین من درآوردی من توی زندگی اینهاست:



1.همیشه خودت باش

2.همیشه به دوچیز از ته قلب ایمان داشته باش اول خدا بعد خودت


3.کارهایی که دوست نداری انجام نده واینو بدون هیچکس نمیتونه تو رو به کاری مجبور کنه
4.به همه احترام بزار ولی نه زیاد چون احترام زیاد باعث پررو شدن افراد دیگه میشه
5.همه مثل تو نیستند پس همه رو وارد زندگیت نکن
6.خودتو بشناس تا بتونی همه رو بشناسی
7.هیچوقت خودتو جلوی کسی خرد نکن
8.هیچوقت از خودت جلوی کسی تعریف نکن
9.هیچوقت خودتو جای کسی نزار(هیچوقت نقش کسی رو بازی نکن)
10.استرس یه چیز مذخرفه  هیچوقت استرس رو برای خودت غول نکن بلکه مثل یه مورچه لهش کن
11.هیچوقت به کسی توهین نکن و هیچوقت نزار کسی بهت توهین کنه
12.همیشه وجود خودتو توی اجتماع حس کن
13ترسو کنترل کن ونزار مثل آتیش شعله ور شه و بسوزونتت بزار مثل یه آتیش کوچولو گرمت کنه
14.هیچوقت مغزتو پر از چرت و پرت نکن
15.همیشه خودت باش وبه خودت ایمان داشته باش
-------------------------------------------------------------
END



Loner



فکر کنم بلک سبت این آهنگو از روی زندگی نامه ی من درست کرده
------------------------------
"Loner"


He's just a loner
He never says hello
A friend to no one
He's got no place to go
او تنهاس... ( خودش تنهایی رو به جمع برگزیده)
به کسی سلام نمیکنه
با هیشکی رفیق نیست
جایی برای رفتن نداره

He don't look happy
He look through furtive eyes
He ain't got nothing
No one to sympathize
خوشحال به نظر نمیاد
دزدکی و زیر چشمی نگاه میکنه
هیچ کس و هیچ چیزی نداره
کسی رو نداره که باهاش همدردی کنه.

He hides himself away
His secrets not revealed
As life just passes by he keeps himself concealed
خودش رو پنهون میکنه
رازهاش آشکار نمی شن
زندگی اش میگذره و او خودش رو مخفی میکنه. (زندگیش صرف همین میشه)

A solitary man
An enigmatic child
A riddle never solved
A prisoner exiled
مردی تنها ...
کودکی مرموز...
مثل یه معما ی حل نشده اس
مثل یه زندانی تبعید شده


I wonder if the loner can assimilate
A life less lived alone plays devil's advocate
تو این فکرم که آیا میتونه خودشو با روزگار وفق بده؟؟
برای اون بیرون رفتن و در جامعه بر خلاف عقایدشه اما علی رغم میلش او این کار رو میکنه.


Has he ever tried to be happy?
Reached out from inside
Someone on who he can depend
It's getting to late to recover
He won't stand a chance and into his own hell he'll descend
Don't descend
آیا تا حالا تلاش کرده که خوشحال باشه؟
آیا تلاش کرده با کسی ارتباط برقرارکنه؟
با کسی که بشه بهش تکیه کرد
برای دوباره خوب شدن دیگه دیره
او هیچ شانسی نداره و در همون جهنمی که خودش ساخته سقوط میکنه! (اسفل السافلین)
باو سقوط نکن!


No understanding of things we already know
He has to live his life and just learn how to let go
این چیزهایی که ما میدونیم و برامون عادیه چیزی نمی فهمه
فقط داره زندگی خودشو میگذرونه و یاد میگیره که چطور بی خیال باشه!

Communication's an impossibility
His own best friend but he's his own worst enemy
The secrets of his past locked deep inside his head
I wonder if he will be happy when he's dead
ارتباط بر قرار کردن براش جز غیر ممکن هاست
بهترین دوست (تنها دوست) و بدترین دشمن خودشه (خودش نمیدونه چی میکنه برای همین برای خودش دردسر میسازه)
راز زندگی گذشته اش در اعماق درونش قفل شده
نمی دونم که آیا موقع مرگ خوشحال خواهد بود؟ (ازین که این طور زندگی کرده)
-------------------------------------------------------------------------------------
BLACK Sabbath (Loner):Download